-
وبسایت کوله پشتی
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 11:28
وبسایت "کوله پشتی" به زودی همراه با مطالب و عکس سفرهای گذشته، اطلاعات جامعی درباره انواع سفرها _ با جیپ، کوله پشتی، تورهای ماجراجویانه، هیچ هایکینگ و..._ اطلاعاتی درباره نحوه درست کردن آتش، برپا کردن کمپ، آشپزی در سفر، ایمنی سفر برای خانم های تنها و برنامه سفرهای بعدی ام طراحی و اجرا می شود. امیدوارم شما را...
-
من کی هستم؟
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:59
شکوفه آذر هستم. روزنامه نگار و داستان نویس. بعد از سفر backpacking به چند کشور آسیای میانه، بسیاری از دوستان از من خواستند تا به عنوان تورلیدر آنها را به سفرهای ماجراجویانه ببرم. شاید این وبلاگ راهی باشد برای راهنمایی دوستان به جهانگردی و ایرانگردی ماجراجویانه و جذاب. بعضی از گزارش های مطبوعاتی، سفرنامه ها و صفحه ویکی...
-
زن روس در فنجان قهوه دختر قرقیز
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:28
زن روس در فنجان قهوه دختر قرقیز در سرزمین چشم بادامی های مو مشکی، در خیابان های خلوت بیشکک، پایتخت قرقیزستان که تو هرگز نمی توانی در طول روز و در شلوغ ترین نقطه، جمعیتی بیش از 500 نفر ببینی، زنان بالا بلند روس با موهای بلوند، چشم های آبی و آرایش های تند، آنقدر به چشم می آیند که تو ناخوداگاه سرت را با آنها از این سو به...
-
لاهور که آخر جهان بود و سفر من
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:26
از ایران تا هند- بخش پایانى لاهور که آخر جهان بود و سفر من با آدا، دختر هنگ کنگى زود دوست شدم و وقتى فهمیدم که در ادامه سفرش به ایران مى آید، از او دعوت کردم تا به خانه ما هم بیاید. او فرداى همان روز به سمت کوئیتو یا به قول ما ایرانى ها کویته، حرکت کرد و از آنجا وارد خاک ایران شد و حدود سه هفته بعدش به خانه من در...
-
لاهور، شهری که باید دوباره شناخت
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:25
از ایران تا هند- 17 لاهور، شهری که باید دوباره شناخت دیگر به آخر سفر می رسیدم. این را می دانستم و از یادآوری آن، ناراحت می شدم. شاید این به نظر غیر طبیعی برسد که من دلتنگی های اندکی برای خانواده و دوستان و چیزی به نام وطن داشتم. داشتم البته. اما نه از آن جنس که مرا وادار به بازگشت زودهنگام کند. حدود 2 ماه و اندی بود...
-
من از فاصله ها نمی ترسم
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:19
از ایران تا هند- ۱۶ من از فاصله ها نمى ترسم آن روزها رفتند آن روزهاى خوب آن روزهاى سالم سرشار آن آسمان هاى پر از پولک... آن روزها رفتند آن روزهایى کز شکاف پلک هاى من آوازهایم، چون حبابى از هوا لبریز، مى جوشید چشمم به روى هر چه مى لغزید آن را چو شیر تازه مى نوشید گویى میان مردمک هایم خرگوش ناآرام شادى بود هر صبحدم با...
-
تنهایی بزرگ است، خیلی بزرگ
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:17
از ایران تا هند - ۱۵ تنهایى بزرگ است، خیلى بزرگ افسانه و سوزان. افسانه و سوزان. افسانه و سوزان... دو زن تنهاى ایرانى در کیلومترها دور از ایران، دور از جایى که مى تواند طعم و بوى وطن را بدهد، اما نمى دهد براى آنها. افسانه فقط در کودکى در ایران زندگى مى کرد و دیگر هرگز به ایران پا نگذاشته بود و سوزان... افسانه به پاتریک...
-
افسانه، بانوى محزون ایرانى در حاشیه اقیانوس آرام
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:13
از ایران تا هند- ۱۴ افسانه، بانوى محزون ایرانى در حاشیه اقیانوس آرام اینجا جایى است که باید چشم هایت را ببندى، نفس عمیق بکشى و بعد یکهو چشم هایت را رو به جهان، رو به هند سبز، رو به طاووس ها و همه چیز باز کنى. اینجا جنوب هند است. در حاشیه اقیانوس آرام. اقیانوس آرام آرام... پاتریک دوست مهربان فرانسوى ام که از سى سال پیش...
-
دهلی من و دلهی آنها
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:11
از ایران تا هند- ۱ 3 «دهلى» من و «دلهى» آنها یک روز یک توریست انگلیسى در لاهور پاکستان به من گفت: ایرانى ها خیلى آدم هاى عجیبى هستند! همه مردم دنیا به Egypet مى گویند: Egypet و شما مى گویید: مصر. همه به جزیره Crecce مى گویند: Crecce و شما مى گویید: یونان. همه به Delhi مى گویند، Delhi و شما مى گویید: دهلى! البته در...
-
مردم هند با کنجکاوی تمام نشدنی
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:10
از ایران تا هند- 12 مردم هند با کنجکاوى هاى تمام نشدنى لحظه را دریاب! • اولین قطار هندى از آمریستار و Golden temple با شکوه و نواى قوال هاى آنجا، دل کندم و با قطار راهى «دهلى» یا به قول خودشان «دلهى» شدم. با قطار ۸ ساعت راه بود. دانشجوهاى زیادى سوار شده بودند. آنها تا به همدیگر مى رسیدند به زبان انگلیسى حرف مى زدند....
-
هند، سرزمینی که در آن گریستم
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:08
از ایران تا هند- ۱۱ هند، سرزمینى که در آن گریستم... شهر هزار و یک شبى کاشغر زودتر از آنچه که باید تمام شد و من از جنوب غربى چین و مرز شمالى پاکستان وارد کشور همسایه مان شدم. از آنجا که در این بخش از سفر، من فقط ۴ روز در پاکستان ماندم و به سرعت از مرز شمالى آن در لاهور وارد خاک هندوستان شدم، ترجیح مى دهم که در بخش...
-
کاشغر، شهر هزار و یک شبی
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:06
از ایران تا هند- ۱۰ کاشغر، شهر هزار و یک شبى چین چهارمین کشور در طول سفر و اولین کشورى بود که من به تنهایى وارد آن شدم. مرز قرقیزستان به چین به همان بدى مرز تاجیکستان به قرقیزستان است. جاده هاى غیراستاندارد، ناهموار و پر پیچ و خم. وقتى ساعت هفت صبح به مرز چین رسیدم ناچار شدم از خودرویى که خود را با آن تا آنجا رسانده...
-
بیشکک روس ها و قرقیزها
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:04
از ایران تا هند- ۹ بیشکک روس ها و قرقیزها در بیشکک تجربه متفاوتى داشتم. یک روز ربکا به من گفت که از یک دوچرخه سوار سوئیسى که این اواخر در تبت بود، شنیده است که دیگر تبت جاى جالبى نیست. دالایى لاما که مدت ها پیش آنجا را ترک کرده و در شمال هند و آمریکا زندگى مى کند. مردم اصیل تبتى هم پراکنده شده اند در روستاهاى دوردست....
-
قرقیزستان؛ سرزمین مخمل سبز
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:02
از ایران تا هند- ۸ قرقیزستان، سرزمین مخمل سبز تمام شد راه سپید تاجیکستان و ما از جاده اى نه سپید و نه هموار که سیل تکه هاى بزرگى از آن را کنده و برده بود با یک کاروان کامیون یا به قول خودشان « truck » وارد کشور سوم شدیم؛ قرقیزستان. چهار روز در شهر «مرغاب» در تاجیکستان که ۵۰۰ کیلومتر تا مرز قرقیزستان فاصله داشت، منتظر...
-
راه سپید برای دخترکان مسافر
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 10:00
از ایران تا هند- ۷ راه سپید براى دخترکان مسافر در روستاهایى که در آن چند درخت زردآلو بود، مردم زردآلو را قاتق نان و چایشان مى کردند و مى خوردند یا اگر پیازچه وحشى بود همان را قاتق مى کردند. در راه با تک خانه هاى زیادى روبه رو شدیم که سطح صاف و سبز آن به زحمت فقط کفاف یک خانواده را مى داد و تا کیلومترها هیچ خانه یا...
-
زیباترین نیایش؛ نیایش خاروقی
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 09:58
ایران تا هند - ۶ زیباترین نیایش؛ نیایش خاروقى فرداى آن روز، دم غروب سوار بر ماشینى بودیم که حکم مینى بوس را داشت و به خاروق مى رفت. ربکا اصرار داشت که زودتر به ارتفاعات خشک پامیر برسد. پیاده در حاشیه جاده مى رفتیم. جاده خلوت و بدون عبور و مرور بود. آفتاب ملایمى بود و اطرافمان کوه ها و تپه ها و مزارع سبز سبز و پر از...
-
تاجیکستان، سرزمین شاهان و شاعران ایرانی
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 09:56
ایران تا هند - ۵ تاجیکستان، سرزمین شاهان و شاعران ایرانى حتماً باید از خاک افغانستان و مصائب آن گذشته باشى تا اهمیت کشورى ساده، با فرهنگ و زیبا مثل تاجیکستان را بفهمى. سرزمین عجیبى است، تاجیکستان. کشورى که مردمش شجریان ما را دوست دارند و تاریخ ایران را مثل سرگذشت اجتناب ناپذیر تاریخ خود، دنبال مى کنند و به این مى...
-
مزار شریف و سیاه سرها
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 12:08
از ایران تا هند-4 مزار شریف و سیاه سرها سفر جذاب است و هیجان انگیز، به خصوص اگر سفر به افغانستان باشد آن هم توسط دو دختر. قسمت آخر سفر به افغانستان را مى خوانید. سفرى که با عاقبت به خیرى همراه شد. هر چقدر همه افغانى ها در طول سفر به ما لبخند زدند و نگاه هایى از سر مهربانى به ما انداختند و پیکچر، پیکچر کردند، مردم مزار...
-
پنجشیر دره تناقض ها
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 12:07
از ایران تا هند-3 پنجشیر دره تناقض ها افغانى ها مى گفتند: «مى خواهید به دره پنجشیر بروید؟ مگر از جانتان سیر شده اید؟ پنجشیرى ها تفنگ دارند. هیچ کسى را به خودشان راه نمى دهند. به آنجا نروید.» اما پنجشیرى هایى که تا آن روز ما آنها را دیده بودیم، به ما گفته بودند: «اگر در هیچ کجاى افغانستان امنیت نباشد، در پنجشیر حتى...
-
کابل و کنسول مهربان ایرانی
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 12:04
از تهران تا هند- ۲ کابل و کنسول مهربان ایرانى هفته پیش نخستین شماره از سفرنامه اى را برایتان چاپ کردیم که از سفر با پاى پیاده دو دختر ایرانى و آمریکایى به مقصد تبت بود. ادامه سفرنامه را با هم مى خوانیم. قرار بر این بود که همه سفر از طریق راه هاى زمینى انجام شود. اما تقدیر بر این بود که از همان آغاز سفر ما زیر وعده هاى...
-
سفر به افغانستان از مرز تایباد
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 11:58
از ایران تا هند- یک سرزمینى با پوشیه هاى آبى بر بستر خاک افغانستان سرزمین مردهاى مسلح مهربان است که با سخاوت خوشه انگور را به چشم هاى من نزدیک مى کنند و مى گویند: «تو ایرانى هستى... خواهر ما... بفرمایید.» یا سرزمین زنان برقع پوشى است که از پشت پوشیه هاى آبى و سفیدرنگ شان، با بى اعتمادى به لنز دوربین من خیره مى مانند؟...